خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترشح کردن
[فعل]
to secrete
/sɪˈkrit/
فعل گذرا
[گذشته: secreted]
[گذشته: secreted]
[گذشته کامل: secreted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ترشح کردن
ترشح شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترشح کردن
مترادف و متضاد
discharge
produce
1.insulin is secreted in response to rising levels of glucose in the blood.
1. انسولین در پاسخ به سطح فزاینده [افزایش میزان] گلوکز در خون ترشح می شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
secretary of state
secretary general
secretary bird
secretary
secretariat
secretion
secretive
secretly
sect
sectarian
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان