خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرسوده
2 . ننگین
3 . ناخوش
4 . هستهدار
[صفت]
seedy
/ˈsidi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: seedier]
[حالت عالی: seediest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فرسوده
مخروبه
disapproving
2
ننگین
نفرتانگیز، شرمآور، مایه رسوایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخمی
disapproving
the seedy world of prostitution
دنیای شرمآور فاحشگی
his seedy affair with a much younger girl
رابطه ننگین او با یک دختر بسیار جوانتر از خود
3
ناخوش
1.She felt weak and seedy.
1. او ضعیف و ناخوش بود.
4
هستهدار
دارای هسته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخمی
1.Pomegranates is a seedy fruit.
1. انار یک میوه هستهدار است.
تصاویر
کلمات نزدیک
seeds of jealousy
seedling
seedless
seeded
seedbed
seedy hotel
seeing
seeing eye dog
seek
seek refuge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان