Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهدنبال گشتن
2 . طلب کردن
3 . تلاش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to seek
/siːk/
فعل گذرا
[گذشته: sought]
[گذشته: sought]
[گذشته کامل: sought]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهدنبال گشتن
جستجو کردن، جویا شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جستجو کردن
جستن
مترادف و متضاد
look for
pursue
search for
try to find
to seek for something/somebody
بهدنبال چیزی/کسی گشتن [جویای چیزی/کسی بودن]
1. Drivers are advised to seek alternative routes.
1. به رانندگان توصیه شدهاست که بهدنبال مسیرهای جایگزین بگردند.
2. They sought in vain for somewhere to shelter.
2. آنها بیهوده دنبال جایی برای پناه بردن گشتند.
to seek something/somebody
جویای چیزی/کسی بودن [بهدنبال چیزی/کسی گشتن]
1. Highly qualified secretary seeks employment.
1. (یک) منشی کاملاً باصلاحیت جویای کار است.
2. Hundreds of dissidents are seeking refuge in the US embassy.
2. صدها مخالف سیاسی جویایی پناهندگی در سفارت آمریکا هستند.
3. We are currently seeking new ways of expanding our membership.
3. ما در حال حاضر بهدنبال راههایی جدید برای توسعه عضویتمان هستیم.
2
طلب کردن
خواستار شدن، طلبیدن
مترادف و متضاد
ask for
request
to seek something
چیزی طلب کردن
Legal advice should be sought before you take any further action.
پیش از هر اقدام اضافهای باید مشاوره قانونی طلب شود.
to seek something from somebody
از کسی چیزی طلب کردن
1. He sought help from the police.
1. او از پلیس طلب کمک کرد.
2. She managed to calm him down and seek help from a neighbor.
2. توانست او را آرام کند و از یک همسایه طلب کمک کند.
3
تلاش کردن
سعی کردن
مترادف و متضاد
attempt
try
to seek to do something
برای انجام کاری تلاش کردن
1. Local schools are seeking to reduce the dropout rate.
1. مدارس محلی دارند برای کاهش نرخ ترک تحصیل تلاش میکنند.
2. They quickly sought to distance themselves from the protesters.
2. آنها سریعاً تلاش کردند که خود را از معترضان دور کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
seeing eye dog
seeing
seedling
seedless raisin
seed
seem
seep
seer
seesaw
segment
کلمات نزدیک
seeing eye dog
seeing
seedy hotel
seedy
seeds of jealousy
seek refuge
seek time
seeker
seem
seemingly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان