خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارسال کردن (با پست)
2 . روانه کردن
3 . اخراج کردن (فوتبال)
[فعل]
to send off
/sɛnd ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: sent off]
[گذشته: sent off]
[گذشته کامل: sent off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ارسال کردن (با پست)
پست کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مخابره کردن
to send something off
چیزی را ارسال کردن
I'm sending the files off to my boss tomorrow.
من فردا فایلها را برای رئیسم ارسال میکنم.
2
روانه کردن
فرستادن
1.They've sent off their son to college.
1. آنها پسرشان را روانه کالج کردهاند.
3
اخراج کردن (فوتبال)
to send somebody off
کسی را اخراج کردن
Bale was sent off for a foul in the second half.
"بیل" به خاطر خطایی در نیمه دوم (از بازی) اخراج شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
send in
send for
send flying
send chills down one's spine
send back
send off for
send out
send up
send-off
sender
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان