خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شوک انفجار
[اسم]
shell shock
/ˈʃel ʃɑːk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شوک انفجار
اختلال تنش زای پس از جنگ
1.in July 1917 he was sent to Craiglockhart War Hospital, suffering from shell shock.
1. در ژوئیه 1917 او را که از شوک انفجار رنج می برد، به بیمارستان جنگی "کرگلاکهارت" فرستادند.
تصاویر
کلمات نزدیک
shell out
shell
shelf life
shelf
sheitel
shellfish
shellsuit
shelly
shelter
sheltered
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان