خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امضا کردن (رسید تحویل چیزی)
2 . قرارداد امضا کردن
[فعل]
to sign for
/ˈsaɪn fɔːr/
فعل گذرا
[گذشته: signed for]
[گذشته: signed for]
[گذشته کامل: signed for]
صرف فعل
1
امضا کردن (رسید تحویل چیزی)
1.When the postal clerk delivers your order, check the carton before signing for it.
1. وقتی مأمور پست سفارش شما را تحویل میدهد، قبل از امضا کردن، جعبه را چک کنید.
2
قرارداد امضا کردن
قرارداد بستن
1.He signed for United yesterday.
1. او دیروز با (تیم) یونایتد قرارداد بست.
تصاویر
کلمات نزدیک
sign a contract
sign
sightseer
sightseeing
sightsee
sign language
sign on
sign up
signal
signal ahead
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان