خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساده
2 . سادهلوح
3 . فروتن
[صفت]
simple
/ˈsɪm.pəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: simpler]
[حالت عالی: simplest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ساده
آسان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آسان
ساده
سهل
مترادف و متضاد
easy
effortless
straightforward
complicated
demanding
difficult
1.The instructions were written in simple English.
1. دستورالعملها به انگلیسی ساده نوشته شده بودند.
to be simple to do something
آسان بودن انجام کاری
It's simple to find our house.
پیدا کردن خانه ما آسان است.
2
سادهلوح
نادان، احمق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پپه
صاف و ساده
مترادف و متضاد
intelligent
1.He's not mad—just a little simple.
1. او دیوانه نیست؛ فقط کمی سادهلوح است.
3
فروتن
سادهدل، بیریا
a simple country girl
یک دختر روستایی بیریا
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
simoleons
simmer
similitude
similarly
similarity
simple-minded
simple microscope
simplify
simplistic
simply
کلمات نزدیک
simon says
simon
simmons
simmer
simile
simple interest
simple past
simple-hearted
simple-minded
simplemindedness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان