خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گناه
2 . گناه کردن
[اسم]
sin
/sɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گناه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ذنب
معصیت
گنه
گناه
آلودگی
1.Stealing is a sin.
1. دزدی گناه است.
[فعل]
to sin
/sɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: sinned]
[گذشته: sinned]
[گذشته کامل: sinned]
صرف فعل
2
گناه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معصیت کردن
گناه کردن
1.Forgive me, Lord, for I have sinned.
1. من را ببخش، خدایا، چون گناه کرده ام.
2.He knew he has sinned.
2. او میدانست که گناه کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
simurgh
simultaneously
simultaneous translator
simultaneous
simultaneity
sina
sinbad
since
sincere
sincerely
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان