خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صاف
2 . بیدردسر
3 . یکدست
4 . آرام (پرواز با هواپیما)
5 . صاف کردن
[صفت]
smooth
/smuːð/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: smoother]
[حالت عالی: smoothest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صاف
نرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نرم
صاف
مخملی
لطیف
مترادف و متضاد
even
flat
level
rough
uneven
1.This cream will help your skin to stay smooth.
1. این کرم کمک میکند که پوستت صاف [بیچینوچروک] بماند.
soft and smooth skin
پوستی لطیف و صاف
2
بیدردسر
بیدغدغه
مترادف و متضاد
easy
effortless
straightforward
fraught
1.Her job is to help students make a smooth transition from high school to college.
1. وظیفه او کمک کردن به دانشآموزان در داشتن انتقالی بیدردسر از دبیرستان به دانشگاه است.
3
یکدست
مترادف و متضاد
even
whipped
lumpy
uneven
1.Beat the sauce until it is smooth.
1. آنقدر سس را هم بزنید که یکدست شود.
4
آرام (پرواز با هواپیما)
بدون بالا و پایین شدن، هموار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرام
مترادف و متضاد
calm
still
tranquil
bumpy
rough
1.The weather was good,so we had a very smooth flight.
1. هوا خوب بود، برای همین ما پروازی بسیار آرام داشتیم.
[فعل]
to smooth
/smuːð/
فعل گذرا
[گذشته: smoothed]
[گذشته: smoothed]
[گذشته کامل: smoothed]
صرف فعل
5
صاف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صاف کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
smooch
smoking jacket
smoking gun
smoking
smoke out
smooth-shaven
smooth over
smoothie
smoothing iron
smoothing plane
کلمات نزدیک
smooch
smolder
smoky
smoking
smokestack
smooth surface
smoothen
smoothie
smoothly
smoothness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان