خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنها
2 . کف (کفش، پا)
3 . ماهی حلوا
[صفت]
sole
/soʊl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنها
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انحصاری
تنها
یگانه
یکه
فرد
1.My sole purpose
1. تنها هدف من
2.The sole survivor of the accident was found in the water after six hours.
2. تنها بازمانده تصادف بعد از شش ساعت در آب پیدا شد.
[اسم]
sole
/soʊl/
قابل شمارش
2
کف (کفش، پا)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کف پا
1.These boots have leather soles.
1. این چکمهها کف [زیره] چرمی دارند.
the soles of their feet
کف پاهایشان
3
ماهی حلوا
تصاویر
کلمات نزدیک
soldier on
soldier
soldering iron
soldering
solder
sole custody
sole trader
solecism
solely
solemn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان