خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسپرت
2 . اهل ورزش
3 . پرسرعت و اسپرت (خودرو)
[صفت]
sporty
/ˈspɔːrti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sportier]
[حالت عالی: sportiest]
1
اسپرت
ورزشی
a sporty cotton top
یک تاپ نخی اسپرت
2
اهل ورزش
ورزشدوست
1.I'm sporty so I don't smoke.
1. من اهل ورزش هستم، بنابراین سیگار نمیکشم.
3
پرسرعت و اسپرت (خودرو)
تصاویر
کلمات نزدیک
sportswoman
sportswear
sportsperson
sportsmanship
sportsmanlike
spot
spot check
spot on
spot weld
spot-on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان