خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پهن شده [روی مبل، زمین]
[صفت]
sprawled
/sprɔːld/
غیرقابل مقایسه
1
پهن شده [روی مبل، زمین]
لمیده
1.He was lying sprawled in an armchair, watching TV.
1. او روی مبل راحتی پهن شده بود و تلویزیون تماشا می کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sprawl
sprat
sprain
spout
spouse
sprawling
spray
spray paint
sprayer
spread
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان