خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آخور
2 . دکه
3 . کابین (در رختکن یا توالت عمومی)
4 . ناگهان متوقف شدن
5 . خاموش کردن (اتومبیل هنگام رانندگی)
6 . به تاخیر انداختن
[اسم]
stall
/stɔːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آخور
اسطبل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آغل
مترادف و متضاد
coop
pen
sty
1.Of primary importance, a stall must provide a safe and functional environment for the horse .
1. در درجه اول، یک آخور باید محیطی امن و کارآمد را برای اسب مهیا کند.
2
دکه
کیوسک، غرفه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دکه
مترادف و متضاد
booth
counter
kiosk
stand
table
1.In the village market, the stalls are piled high with local vegetables.
1. در بازار روستا، دکهها انباشته [پر] از سبزیجات محلی هستند.
3
کابین (در رختکن یا توالت عمومی)
اتاقک
مترادف و متضاد
compartment
cubicle
a toilet stall/bathroom stall
یک اتاقک دستشویی
[فعل]
to stall
/stɔːl/
فعل ناگذر
[گذشته: stalled]
[گذشته: stalled]
[گذشته کامل: stalled]
صرف فعل
4
ناگهان متوقف شدن
ناگهان خاموش شدن (موتور)
1.If you give the car a push, it won’t stall.
1. اگر ماشین را یک هلی بدهی، خاموش نخواهد شد.
5
خاموش کردن (اتومبیل هنگام رانندگی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خاموش شدن
1.The car stalled and refused to start again.
1. اتومبیل خاموش کرد و دیگر روشن نشد.
6
به تاخیر انداختن
پشت گوش انداختن، طفره رفتن
1.They are still stalling on the deal.
1. آنها دارند انجام معامله را پشت گوش میاندازند.
تصاویر
کلمات نزدیک
stalking
stalker
stalk
stalemate
stale
stallion
stalls
stalwart
stamen
stamina
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان