Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . با لکنت زبان گفتن
2 . لکنت زبان
[فعل]
to stammer
/ˈstæmər/
فعل ناگذر
[گذشته: stammered]
[گذشته: stammered]
[گذشته کامل: stammered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با لکنت زبان گفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
با لکنت زبان گفتن
با لکنت صحبت کردن
لکنت زبان داشتن
مترادف و متضاد
stutter
1.‘W-w-what?’ he stammered.
1. او با لکنت زبان گفت: «چ-چ-چی؟»
[اسم]
stammer
/ˈstæmər/
غیرقابل شمارش
2
لکنت زبان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لکنت
گرفتن زبان
مترادف و متضاد
stutter
1.She spoke with a stammer.
1. او با لکنت زبان حرف میزد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
stammel
staminate
stamina
stamen
stambul
stammerer
stamp
stamp act
stamp album
stamp battery
کلمات نزدیک
stamina
stamen
stalwart
stalls
stallion
stamp
stamp collector
stamp out
stamp-pad
stampede
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان