Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رم (حیوانات)
2 . رم کردن (گروهی حیوانات)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
stampede
/stæmˈpiːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رم (حیوانات)
فرار دسته جمعی (حیوانات)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رم
1.A stampede broke out when the stable doors opened.
1. وقتی درهای اسطبل باز شد فرار دسته جمعی صورت گرفت.
[فعل]
to stampede
/stæmˈpiːd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: stampeded]
[گذشته: stampeded]
[گذشته کامل: stampeded]
صرف فعل
2
رم کردن (گروهی حیوانات)
دسته جمعی فرار کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رم کردن
رمیدن
1.a herd of stampeding elephants
1. یک گله فیل در حال رم کردن
2.The cattle started to stampede, as if they could sense the danger.
2. گاوها شروع کردند به دسته جمعی فرار کردن، انگار که وقوع خطر را حس کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
stamp-pad
stamp out
stamp collector
stamp
stammer
stan
stance
stanch
stand
stand around
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان