[اسم]

stampede

/stæmˈpiːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رم (حیوانات) فرار دسته جمعی (حیوانات)

معادل ها در دیکشنری فارسی: رم
  • 1.A stampede broke out when the stable doors opened.
    1. وقتی درهای اسطبل باز شد فرار دسته جمعی صورت گرفت.
[فعل]

to stampede

/stæmˈpiːd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: stampeded] [گذشته: stampeded] [گذشته کامل: stampeded]

2 رم کردن (گروهی حیوانات) دسته جمعی فرار کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رم کردن رمیدن
  • 1.a herd of stampeding elephants
    1. یک گله فیل در حال رم کردن
  • 2.The cattle started to stampede, as if they could sense the danger.
    2. گاوها شروع کردند به دسته جمعی فرار کردن، انگار که وقوع خطر را حس ‌کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان