1 . بدبو 2 . ناخوشایند 3 . شدیداً
[صفت]

stinking

/stˈɪŋkɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more stinking] [حالت عالی: most stinking]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدبو بوگندو

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدبو متعفن
مترادف و متضاد smelly
stinking garbage cans
سطل زباله‌های بدبو

2 ناخوشایند به‌شدت بد، وحشتناک

informal
  • 1.I've got a stinking cold.
    1. سرمای وحشتناکی خورده‌ام.
[قید]

stinking

/stˈɪŋkɪŋ/
غیرقابل مقایسه

3 شدیداً خیلی

informal
مترادف و متضاد extremely
  • 1.She is obviously stinking rich.
    1. واضح است که او خیلی پولدار است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان