خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدبو
2 . ناخوشایند
3 . شدیداً
[صفت]
stinking
/stˈɪŋkɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more stinking]
[حالت عالی: most stinking]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بدبو
بوگندو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدبو
متعفن
مترادف و متضاد
smelly
stinking garbage cans
سطل زبالههای بدبو
2
ناخوشایند
بهشدت بد، وحشتناک
informal
1.I've got a stinking cold.
1. سرمای وحشتناکی خوردهام.
[قید]
stinking
/stˈɪŋkɪŋ/
غیرقابل مقایسه
3
شدیداً
خیلی
informal
مترادف و متضاد
extremely
1.She is obviously stinking rich.
1. واضح است که او خیلی پولدار است.
تصاویر
کلمات نزدیک
stink eye
stink
stingy
stingray
stinging nettle
stint
stipend
stipulate
stipulation
stir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان