خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مضایقه کردن
[فعل]
to stint
/stɪnt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: stinted]
[گذشته: stinted]
[گذشته کامل: stinted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مضایقه کردن
صرفه جویی کردن، محدود کردن
مترادف و متضاد
be sparing with
skimp on
1.The next party you throw, don't stint on the beer.
1. مهمانی بعدی که ترتیب می دهی [در مهمانی بعدی ات]، در آبجو صرفه جویی نکن [مضایقه نکن].
2.to stint yourself
2. خود را محدود کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
stinking
stink eye
stink
stingy
stingray
stipend
stipulate
stipulation
stir
stir the mixture every five minutes.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان