1 . متعاقباً
[قید]

subsequently

/ˈsʌbsəkwəntli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متعاقباً در نتیجه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بعدا متعاقبا
مترادف و متضاد afterwards later
  • 1.The public applauded the president's actions, and subsequently his ratings in the polls improved.
    1. مردم کارهای رئیس‌جمهور را تحسین کردند و متعاقباً شرایط او در نظرسنجی بهتر شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان