1 . فرونشست زمین
[اسم]

subsidence

/ˈsʌbsɪdns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرونشست زمین

  • 1.The buildings were insured against fire, subsidence and earthquakes.
    1. ساختمان‌ها دربرابر آتش سوزی، فرونشست زمین و زمین لرزه بیمه شده بودند.
  • 2.The road was closed because of subsidence.
    2. جاده به خاطر فرونشست زمین بسته شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان