خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یارانه
[اسم]
subsidy
/ˈsʌbsədi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
یارانه
سوبسید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یارانه
سوبسید
کمکهزینه
1.subsidies for the poor
1. یارانههایی برای فقرا
تصاویر
کلمات نزدیک
subsidized
subsidize
subsidiary
subsidiarity
subsidence
subsist
subsistence
subsoil
subspecialty
substance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان