خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بقا
[اسم]
survival
/sərˈvɑɪ.vəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بقا
زنده ماندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بقا
1.chance of survival
1. احتمال بقا
2.political survival
2. بقای سیاسی
3.Survival of the fittest
3. بقای اصلح
تصاویر
کلمات نزدیک
surveyor
surveying
survey
surveillance camera
surveillance
survival of the fittest
survive
surviving
survivor
susan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان