خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پررونق شدن
2 . سالم و سرحال بودن
[فعل]
to thrive
/θraɪv/
فعل ناگذر
[گذشته: thrived]
[گذشته: thrived]
[گذشته کامل: thrived]
صرف فعل
1
پررونق شدن
شکوفا شدن، رشد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رونق داشتن
نشو و نما کردن
شکوفا شدن
1.His business thrived in the years before the war.
1. تجارت او در سالهای قبل از جنگ پررونق شد.
2
سالم و سرحال بودن
بهسرعت رشد کردن
1.The new baby thrived.
1. نوزاد سالم و سرحال بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
thrilling
thriller
thrilled
thrill to
thrill
thrive on
thriving
throat
throb
throbbing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان