خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چوب لای چرخ گذاشتن
[جمله]
throw a monkey wrench into works
/θroʊ ə ˈmʌŋki rɛnʧ ˈɪntu wɜrks/
1
چوب لای چرخ گذاشتن
کارشکنی کردن، خرابکاری کردن
informal
مترادف و متضاد
monkeywrench
1.The report that coffee causes cancer threw a monkey wrench into our plans to import coffee.
1. گزارش این که قهوه سرطان زاست چوب لای چرخ برنامه های ما برای وارد کردن قهوه گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
throw a housewarming party
throw
throughway
throughput
throughout
throw away
throw cold water on something
throw in
throw in the towel
throw money at something
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان