1 . چوب لای چرخ گذاشتن
[جمله]

throw a monkey wrench into works

/θroʊ ə ˈmʌŋki rɛnʧ ˈɪntu wɜrks/

1 چوب لای چرخ گذاشتن کارشکنی کردن، خرابکاری کردن

informal
مترادف و متضاد monkeywrench
  • 1.The report that coffee causes cancer threw a monkey wrench into our plans to import coffee.
    1. گزارش این که قهوه سرطان زاست چوب لای چرخ برنامه های ما برای وارد کردن قهوه گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان