[حرف اضافه]

throughout

/θruˈaʊt/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرتاسر (در) تمام، از اول تا آخر

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرتاسر سراسر
  • 1.He yawned throughout the performance.
    1. او (در) تمام (مدت) نمایش خمیازه کشید.
  • 2.throughout Europe
    2. سرتاسر اروپا
[قید]

throughout

/θruˈaʊt/
غیرقابل مقایسه

2 کاملاً تماماً

  • 1.The house was painted pink throughout.
    1. خانه تماماً صورتی رنگ آمیزی شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان