[اسم]

throne

/θroʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تخت پادشاهی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اورنگ تخت مسند کرسی
  • 1.His subjects knelt before the throne.
    1. رعایای او در برابر تخت پادشاهی زانو زدند.

2 پادشاهی

  • 1.Queen Elizabeth came to the throne in 1952.
    1. ملکه الیزابت در سال 1952 به پادشاهی رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان