خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رایگان دادن
2 . تزریق کردن
3 . افزودن
[فعل]
to throw in
/θɹˈoʊ ˈɪn/
فعل گذرا
[گذشته: threw in]
[گذشته: threw in]
[گذشته کامل: thrown in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رایگان دادن
چیز اضافه پیشنهاد دادن (بهعنوان پاداش)
1.You can have the piano for $200, and I'll throw in the stool as well.
1. تو میتوانی با 200 دلار پیانو را برداری [بخری]، من صندلیاش را بهصورت رایگان به تو میدهم.
2
تزریق کردن
3
افزودن
بیان کردن
1.She threw in a couple of odd remarks about men.
1. او چند اظهارنظر عجیب درباره مردها افزود.
تصاویر
کلمات نزدیک
throw cold water on something
throw away
throw a monkey wrench into works
throw a housewarming party
throw
throw in the towel
throw money at something
throw off
throw on
throw one's guts up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان