خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بالا آوردن
[فعل]
to throw up
/θroʊ ʌp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: threw up]
[گذشته: threw up]
[گذشته کامل: thrown up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بالا آوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استفراغ کردن
عق زدن
قی کردن
مترادف و متضاد
vomit
1.He threw up his breakfast all over the back seat of the car.
1. او صبحانهاش را تماماً روی صندلی پشتی ماشین بالا آورد.
2.I spent the night throwing up.
2. من تمام شب را بالا آوردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
throw someone to the wolves
throw someone in the slammer
throw out
throw oneself into something
throw oneself at someone's feet
throw up one's hands
throw-in
throwaway
throwback
thrown in at the deep end
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان