خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسته شدن
[جمله]
throw up one's hands
/θroʊ ʌp wʌnz hændz/
1
خسته شدن
کلافه شدن
مترادف و متضاد
give up
throw up one's hands in despair
1.I threw up my hands in frustration when I was unable to complete the puzzle.
1. من کلافه شدم وقتی نتوانستم پازل را تکمیل کنم.
توضیح درباره اصطلاح throw up one's hands
این اصطلاح از حالت "بالا بردن دست ها و بعد با شدت پایین آوردن" گرفته شده که مردم اغلب در حالت کلافگی یا خستگی این کار را انجام می دهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
throw up
throw someone to the wolves
throw someone in the slammer
throw out
throw oneself into something
throw-in
throwaway
throwback
thrown in at the deep end
thru
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان