خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آهنگ
2 . لحن
3 . زنگ
4 . کشیدگی طبیعی (پوست، ماهیچه)
5 . خوش فرم کردن
[اسم]
tone
/toʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آهنگ
موسیقی
1.Play some new tones.
1. چندتا آهنگ جدید پخش کن.
the full rich tone of the trumpet
موسیقی قوی و غنی ترامپت
2
لحن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آهنگ
نواخت
لحن
مترادف و متضاد
intonation
mode of expression
tone of voice
لحن صدا
3
زنگ
a dial tone
زنگ (شمارهگیر) تلفن [بوق آزاد]
4
کشیدگی طبیعی (پوست، ماهیچه)
[فعل]
to tone
/toʊn/
فعل گذرا
[گذشته: toned]
[گذشته: toned]
[گذشته کامل: toned]
صرف فعل
5
خوش فرم کردن
رو فرم آوردن
1.Massage will help to tone up loose skin under the chin.
1. ماساژ کمک می کند که پوست شل زیر چانه را خوش فرم کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
ton
tomorrow, liverpool is playing with arsenal.
tomorrow night
tomorrow
tommy
tone deaf
tone down
tone of voice
tone up
toner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان