خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفت کردن
[فعل]
to toughen
/ˈtʌfn/
فعل گذرا
[گذشته: toughened]
[گذشته: toughened]
[گذشته کامل: toughened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سفت کردن
سفت و سخت کردن
1.The government is toughening antidrug laws.
1. دولت دارد قوانین مبارزه با مواد مخدر را سفت و سخت میکند.
2.Weight lifting will help toughen those muscles of yours.
2. وزنهبرداری کمک میکند ماهیچههایت سفت شوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
tough meat
tough decision
tough cookie
tough competition
tough
toughen up
toupee
tour
tour de force
tour guide
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان