خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آموزش
[اسم]
training
/ˈtreɪ.nɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آموزش
کارآموزی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آموزش
پرورش
تربیت
کارآموزی
کارورزی
مشقی
مترادف و متضاد
exercise
instruction
practice
preparation
1.a career-training school
1. مدرسه کارآموزی
2.a training course
2. دوره آموزشی
تصاویر
کلمات نزدیک
trainers
trainer aircraft
trainer
trainee
trained
trainman
trains usually leave on time but they occasionally have short delays.
trainspotter
traipse
trait
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان