Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کفش ورزشی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
trainers
قابل شمارش
1
کفش ورزشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کفش ورزشی
تصاویر
کلمات نزدیک
trainer aircraft
trainer
trainee
trained
trainable
training
trainman
trains usually leave on time but they occasionally have short delays.
trainspotter
traipse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان