خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هیاهو
[اسم]
tumult
/ˈtuməlt/
قابل شمارش
[جمع: tumults]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هیاهو
همهمه، آشوب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بلوا
جنب و جوش
جنجال
جوش و خروش
هیاهو
هنگامه
همهمه
ولوله
غلغله
غوغا
قیل و قال
التهاب
formal
مترادف و متضاد
commotion
din
uproar
silence
1.The dreaded cry of a "Fire!" caused a tumult in the theater.
1. فریاد هولناک "آتش" آشوبی در سینما به وجود آورد.
2.The sailors' voices were too feeble to be heard above the tumult of the storm .
2. صدای ملوانان به قدری ضعیف بود که در هیاهوی طوفان شنیده نمیشد.
3.There was such a tumult in the halls we concluded an accident had occurred.
3. چنان همهمهای در سالنها در جریان بود که تصور کردیم حادثهای رخ داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
tumor
tummy button
tummy ache
tummy
tumid
tumultuous
tuna
tundra
tune
tune in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان