خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنها
[صفت]
unaccompanied
/ˌʌnəˈkʌmpənid/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنها
بدون همراه
formal
1.No unaccompanied children allowed.
1. کودکان بدون همراه اجازه (ورود) ندارند.
2.To everyone's great surprise, the princess arrived at the ball unaccompanied.
2. همه خیلی تعجب کردند که شاهزاده تنها به مراسم رقص آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
unacceptable
unabridged
unable to stomach something
unable
unabated
unaccompanied baggage
unaccountable
unaccounted for
unaccustomed
unadorned
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان