خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیشک
[قید]
undoubtedly
/ənˈdaʊtɪdli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیشک
بدون شک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیتردید
بیشک
بیگمان
مسلما
مترادف و متضاد
doubtless
indubitably
unequivocally
unquestionably
possibly
1.If she didn't want to get into an argument, Valerie would have followed the majority undoubtedly.
1. اگر "والری" میخواست که وارد بحث نشود، بیشک طرفدار حرف اکثریت میشد.
2.Ray's team undoubtedly had the best debaters in our county.
2. گروه "ری" بیشک بهترین مناظرهکنندگان را در کشور ما داشت.
3.The pilgrims undoubtedly assembled to travel to Rome together.
3. بیشک زائرین برای سفر به رُم دور هم جمع میشدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
undoubted
undone
undoing
undo your top button.
undo
undress
undressed
undue
undulate
undulating
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان