خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیرعمدی
2 . ناآگاه
[صفت]
unwitting
/ʌnˈwɪtɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unwitting]
[حالت عالی: most unwitting]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غیرعمدی
1.We are anxious to rectify the unwitting mistakes made in the past.
1. ما مشتاق هستیم اشتباهات غیرعمدی گذشته را اصلاح کنیم.
2
ناآگاه
بیاطلاع، غافل
1.They had been made unwitting tools of the regime.
1. آنها ابزارهای بیاطلاع رژیم بودند [آنها بیاطلاع ابزار رژیم بودند].
تصاویر
کلمات نزدیک
unwisely
unwise
unwind
unwillingness
unwillingly
unwittingly
unworkable
unworthy
unwrap
unwritten
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان