خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستگاه تنفس مصنوعی
2 . هواکش
[اسم]
ventilator
/ˈventɪleɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستگاه تنفس مصنوعی
ونتیلاتور
1.He was put on a ventilator.
1. او را به دستگاه تنفس مصنوعی وصل کردند.
2
هواکش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هواکش
فن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ventilation
venter
vent
venous blood vessel
venomous
ventricle
venture
venturesome
venturous
venus
کلمات نزدیک
ventilation
ventilate
vent
venous blood
venous
ventriloquist
venture
venture capital
venue
venus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان