1 . پرگو
[صفت]

verbose

/vɜrːˈboʊs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more verbose] [حالت عالی: most verbose]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرگو مطول، پرگویانه

مترادف و متضاد loquacious wordy succinct
  • 1.she is verbose and boring.
    1. او پرگو و خسته کننده است.
  • 2.the verbose manuscript
    2. نوشته [نسخه خطی] مطول
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان