خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صرفنظر کردن
[فعل]
to waive
/weɪv/
فعل گذرا
[گذشته: waived]
[گذشته: waived]
[گذشته کامل: waived]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
صرفنظر کردن
از حق خود گذشتن، بخشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گذشت کردن
مترادف و متضاد
forgo
1.He has agreed to waive his rights to the money.
1. او موافقت کرد که حق خود را درباره ی پول ببخشد.
2.We have decided to waive the tuition fees in your case.
2. ما تصمیم گرفته ایم که از حق شهریه شما صرفنظر کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
waitstaff
waitress
waitperson
waiting room
waiting list
waiver
wake
wake up
wake up and smell the coffee
wake-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان