خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در بحث شرکت کردن
2 . وزنکشی کردن (در مسابقات و...)
[فعل]
to weigh in
/weɪ ɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: weighed in]
[گذشته: weighed in]
[گذشته کامل: weighed in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
در بحث شرکت کردن
اظهارنظر کردن
informal
1.We all weighed in with our suggestions.
1. ما همه با پیشنهاداتمان در بحث شرکت کردیم.
2
وزنکشی کردن (در مسابقات و...)
وزن داشتن
1.Her baby daughter weighed in at 6lb.
1. نوزاد دختر او شش پوند وزن داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
strawberry blond
bottle blond
ash blond
stake out
pronounce on
weigh up
after own heart
set in ways
chink in armor
split hairs
کلمات نزدیک
weigh down
weigh
weevil
weepy
weeping willow
weigh out
weigh the baggage
weigh the possible outcomes
weigh up
weigh-in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان