خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرگ
2 . آدم لاابالی
[اسم]
wolf
/wʊlf/
قابل شمارش
[جمع: wolves]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گرگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گرگ
a pack of wolves
یک گله گرگ
2
آدم لاابالی
آدم خبیث
disapproving
informal
1.This wolf comes up to me and starts snatching my purse. I slapped him in the face and ran away.
1. یک آدم لاابالی آمد جلو و خواست کیفم را قاپ بزند. من به صورتش سیلی زدم و فرار کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
wok
woefully
woeful
woebegone
woe
wolf down
wolf whistle
wolfhound
wolfish
wolverine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان