1 . گیج
[صفت]

baffled

/ˈbæfld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more baffled] [حالت عالی: most baffled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گیج

معادل ها در دیکشنری فارسی: هاج و واج سرگردان مات گیج
  • 1.I'm baffled as to why she hasn't called.
    1. گیج شده‌ام که او چرا هنوز زنگ نزده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان