1 . حفظ 2 . صرفه‌جویی
[اسم]

conservation

/ˌkɑnsərˈveɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حفظ حراست، محافظت

معادل ها در دیکشنری فارسی: حفاظت حفظ محافظت
مترادف و متضاد preservation protection
  • 1.Conservation of forest land is the primary objective of the National Forest Service.
    1. حفظ و حراست از زمین‌های جنگل هدف اصلی سازمان جنگل‌داری ایالات متحده آمریکا است.
energy conservation
حفظ انرژی
wildlife conservation
حفاظت از حیات وحش

2 صرفه‌جویی

  • 1.Our top priority is conservation of water.
    1. اولویت اصلی ما صرفه‌جویی آب است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان