خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سپردن
[فعل]
to consign
/kənˈsaɪn/
فعل گذرا
[گذشته: consigned]
[گذشته: consigned]
[گذشته کامل: consigned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سپردن
تحویل دادن، (کالا و...) فرستادن
مترادف و متضاد
assign
deliver
send
1.Unwillingly, he consigned his mother to a nursing home.
1. با بی میلی، او مادرش را به خانه سالمندان فرستاد [سپرد].
تصاویر
کلمات نزدیک
considering
considered to be
considered
consideration
considerate
consignment
consist
consistency
consistent
consistently
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان