[صفت]

consistent

/kənˈsɪstənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more consistent] [حالت عالی: most consistent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 یکپارچه متداوم

مترادف و متضاد inconsistent
  • 1.His work isn't very consistent.
    1. کار او [نحوه عملکرد او] خیلی یکپارچه نیست.

2 ثابت [عضو ثابت تیم]

معادل ها در دیکشنری فارسی: یکدست یکپارچه
  • 1.He is their most consistent player this season.
    1. او در این فصل ثابت‌ترین بازیکن تیم آن‌هاست.

3 سازگار مطابق

معادل ها در دیکشنری فارسی: سازگار موافق
  • 1.The results are entirely consistent with our earlier research.
    1. این نتایج کاملاً با تحقیق قبلی‌مان سازگار است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان