Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . یکپارچه
2 . ثابت
3 . سازگار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
consistent
/kənˈsɪstənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more consistent]
[حالت عالی: most consistent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
یکپارچه
متداوم
مترادف و متضاد
inconsistent
1.His work isn't very consistent.
1. کار او [نحوه عملکرد او] خیلی یکپارچه نیست.
2
ثابت
[عضو ثابت تیم]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یکدست
یکپارچه
1.He is their most consistent player this season.
1. او در این فصل ثابتترین بازیکن تیم آنهاست.
3
سازگار
مطابق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سازگار
موافق
1.The results are entirely consistent with our earlier research.
1. این نتایج کاملاً با تحقیق قبلیمان سازگار است.
تصاویر
کلمات نزدیک
consistency
consist
consignment
consign
considering
consistently
consolation
consolation prize
console
consolidate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان