خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همکاری کردن
[فعل]
to cooperate
/koʊˈɑpəˌreɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: cooperated]
[گذشته: cooperated]
[گذشته کامل: cooperated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
همکاری کردن
همدستی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همکاری کردن
مترادف و متضاد
collaborate
1.The Spanish authorities cooperated with the British police in finding the terrorists.
1. مقامات اسپانیایی در پیدا کردن تروریست ها با پلیس بریتانیا همکاری کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
coop
coolly
cooling rack
cooling pillow
cooler
cooperation
cooperative
cooperatively
coordinate
coordinates
کلمات نزدیک
cooper
coop
coon
coolness
coolly
cooperation
cooperative
coordinate
coordinated
coordinates
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان