1 . رقصیدن 2 . رقص 3 . موسیقی رقص
[فعل]

to dance

/dæns/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: danced] [گذشته: danced] [گذشته کامل: danced]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رقصیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رقصیدن
مترادف و متضاد sway trip twirl
  • 1.We danced all night.
    1. ما تمام شب را رقصیدیم.
to dance something
چیزی رقصیدن
  • Can you dance the tango?
    آیا می‌توانی تانگو برقصی؟
to ask somebody to dance
از کسی درخواست رقص کردن
  • He asked me to dance.
    او از من درخواست رقص کرد.
کاربرد فعل dance به‌معنای رقصیدن
فعل dance به‌معنای "رقصیدن" به حرکت دادن بدن هماهنگ با ریتم و ضرب موسیقی است. این فعل هم حالت گذرا و هم ناگذر دارد. فعل dance در حالت ناگذر به‌معنای کلی رقصیدن است. مثلاً:
".Ruth danced all evening with Richard" ("روث" تمام شب را با "ریچارد" رقصید.)
فعل dance در حالت گذرا موقعی به کار می‌رود که نوع خاصی از رقصیدن در نظر باشد. مثلاً:
"to dance the tango" (تانگو رقصیدن)
"to dance a waltz" (والتز رقصیدن)
فعل dance یک مفهوم کمی ادبی هم دارد و به‌معنای "با شادی جست‌وخیز کردن" یا "بالا و پایین پریدن" است. مثلاً:
".The children danced around her" (بچه‌ها دور و ور او با شادی جست‌وخیز می کردند.)
".The sun shone on the sea and the waves danced and sparkled" (خورشید به دریا می‌تابید و امواج بالا و پایین می‌رفتند و می‌درخشیدند.)
".The words danced before her tired eyes" (واژه‌ها در برابر چشمان خسته او بالا و پایین می‌رفتند.)
[اسم]

dance

/dæns/
قابل شمارش

2 رقص مراسم رقص، مهمانی رقص

معادل ها در دیکشنری فارسی: رقص
مترادف و متضاد ball
  • 1.One more dance before we go home.
    1. یک رقص دیگر قبل از اینکه به خانه برویم [قبل از اینکه به خانه برویم، یک بار دیگر برقصیم].
  • 2.Our band will play at the school dance.
    2. گروه موسیقی ما در مراسم رقص مدرسه خواهد نواخت [موسیقی اجرا خواهد کرد].
a dance class/routine
کلاس/ترتیب گام‌برداری رقص
modern/classical dance
رقص مدرن/کلاسیک
a dance company/troupe
گروه رقص
کاربرد واژه dance به معنای رقص
واژه dance به معنای "رقص" به مجموعه حرکات دست و پا و بدن گفته می‌شود که هماهنگ با موسیقی انجام می‌شود. مثلا:
"a dance class" (یک کلاس رقص)
".The next dance will be a waltz" (رقص بعدی والتز خواهد بود.)
".Let's have a dance" (بیا با هم برقصیم.)
واژه dance در یک کاربرد به صورت غیرقابل شمارش به کار می‌رود و آن هم زمانی است که "رقص" به معنای یک هنر و اجرای حرفه‌ای باشد. مثلا:
"classical dance" (رقص کلاسیک)
"an evening of drama, music and dance" (شبی پر از نمایش، موسیقی و رقص)
واژه dance به معنای "مراسم رقص" نیز است که در کشورهای غربی برای سرگرمی یا کارهای خیریه برگزار می‌شود. مثلا:
".We hold a dance every year to raise money for charity" (ما هر سال برای پول جمع کردن برای خیریه مراسم رقص برگزار می‌کنیم.)

3 موسیقی رقص

  • 1.The band finished with a few slow dances.
    1. گروه موسیقی اجرایش را با چند موسیقی رقص آهسته تمام کرد.
کاربرد واژه dance به معنای موسیقی رقص
واژه dance در این کاربرد به موسیقی و آهنگی گفته می‌شود که برای رقصیدن اجرا می‌شود. واژه dance در این مفهوم لزوما به آهنگ شاد اطلاق نمی‌گردد و منظور از آن می‌تواند آهنگ‌های آرام و رومانتیک هم باشد. مثلا:
".The band finished with a few slow dances" (گروه موسیقی اجرایش را با چند موسیقی رقص آهسته تمام کرد.)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان