[فعل]

to disguise

/dəsˈgɑɪz/
فعل گذرا
[گذشته: disguised] [گذشته: disguised] [گذشته کامل: disguised]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لاپوشانی کردن پنهان کردن

  • 1.It is hard to disguise the fact that business is slow.
    1. لاپوشانی کردن این موضوع که کسب‌وکار کساد است، کار سختی است.

2 تغییر چهره دادن تغییر قیافه دادن

  • 1.He disguised himself by shaving his head and wearing a false beard.
    1. او با ماشین کردن [تراشیدن] سرش و گذاشتن ریش مصنوعی تغییر چهره داد.
[اسم]

disguise

/dəsˈgɑɪz/
قابل شمارش

3 تغییر قیافه لباس مبدل

معادل ها در دیکشنری فارسی: لباس مبدل
  • 1.She usually goes out in disguise.
    1. او معمولا با تغییر قیافه [لباس مبدل] بیرون می رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان