خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهانهگیر
[صفت]
fussy
/ˈfʌsi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fussier]
[حالت عالی: fussiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهانهگیر
وسواسی، ایرادگیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بهانهگیر
وسواسی
مشکلپسند
1.Rob is fussy about his food.
1. «راب» سر غذایش بهانهگیر [وسواسی] است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fusion music
fusion
fusilli
fuse box
fuse
futile
futon
future
futurism
futuristic
کلمات نزدیک
fussiness
fussily
fuss
fusion
fusillade
fustian
futile
futility
futon
futsal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان