[قید]

just

/dʒʌst/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌تازگی الان، چند لحظه پیش

معادل ها در دیکشنری فارسی: تازه
مترادف و متضاد a moment ago only now very recently
  • 1.I'm just leaving!
    1. من الان دارم می‌روم!
  • 2.I've just been on a trip to France.
    2. من به‌تازگی سفری به فرانسه داشتم.
  • 3.Jim isn’t here. He just went out.
    3. "جیم" اینجا نیست. او چند لحظه پیش رفت بیرون.
just about/going to do something
در شرف/نزدیک به انجام کاری
  • The water's just about to boil.
    آب در شرف جوش‌آمدن است.
توضیح درباره قید just
قید just به معنای "به‌تازگی" به موقعیت یا کاری اطلاق می‌شود که در لحظه حال یا چند لحظه پیش صورت گرفته باشد و هنگام صحبت کردن درباره آن، زمان زیادی از آن نگذشته باشد.

2 دقیقا درست

مترادف و متضاد exactly precisely
  • 1.This jacket is just my size.
    1. این کت، دقیقا اندازه من است.
just the thing
درست همان‌چیز
  • This gadget is just the thing for getting those nails out.
    این ابزار درست همان‌چیزی است که می‌شود میخ‌ها را با آن درآورد.
just in time
درست به‌موقع
  • You’re just in time.
    دقیقا به‌موقع [سر وقت] آمدی.
just like …
درست مثل ...
  • The twins look just like each other.
    دوقلوها دقیقا شبیه به یکدیگرند.
just as …
درست همان‌طور که ...
  • It's just as I thought.
    درست همان‌طور است که فکر می‌کردم.
just as good/nice/easily ...
درست به همان‌اندازه خوب/عالی/آسان ...
  • 1. She's just as smart as her sister.
    1. او درست به اندازه خواهرش باهوش است.
  • 2. You can get there just as cheaply by plane.
    2. شما می‌توانید با هواپیما هم درست به همان‌اندازه ارزان به آنجا بروید.
توضیح درباره قید just
قید just به معنای "دقیقا" برای توصیف موقعیت یا صفتی به کار می‌رود که دقیق و مو به مو اجرا شده باشد.

3 واقعا خیلی

informal
مترادف و متضاد absolutely indeed really
  • 1.I just can't bear it!
    1. من واقعا نمی‌توانم تحملش کنم!
  • 2.The food was just wonderful!
    2. غذا خیلی محشر بود!
توضیح درباره قید just
کاربرد قید just در این معنا، بیشتر در بافت محاوره‌ای و غیررسمی به‌کار می‌رود و به موقعیت یا صفتی اشاره می‌کند که کاملا و به‌طور تمام و کمال محقق شده باشد.

4 فقط تنها

معادل ها در دیکشنری فارسی: فقط
مترادف و متضاد merely only
  • 1.Be a good boy just for tonight.
    1. فقط برای امشب پسر خوبی باش.
  • 2.It’s just a small gift.
    2. این، تنها یک کادوی کوچک است.
توضیح درباره قید just
قید just در این مفهوم معمولا با ساختارهای (just (for something و (just (to do something می‌آید و معنای "فقط" می‌دهد.

5 به‌سختی به‌زور

مترادف و متضاد barely hardly
  • 1.He just managed to get home before dark.
    1. او به‌سختی توانست قبل از تاریکی خود را به خانه برساند.
  • 2.We could just see the coast of France in the distance.
    2. ما به‌سختی می‌توانستیم خلیج فرانسه را در دوردست ببینیم.
توضیح درباره قید just
قید just در این مفهوم برای اشاره به موقعیتی به کار می‌رود که به‌سختی محقق شده باشد یا نزدیک بود که اصلا محقق نشود.

6 اندکی کمی

just over/under something
اندکی بالاتر/پایین‌تر از چیزی
  • Inflation fell to just over 4 percent.
    تورم به اندکی بالاتر از 4 درصد کاهش پیدا کرده‌است.
just after/before something
کمی بعد/قبل از چیزی
  • I got here just after nine.
    من کمی بعد از ساعت نه به اینجا رسیدم.
[صفت]

just

/dʒʌst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: most just] [حالت عالی: more just]

7 عادلانه عادل، مناسب، صحیح

مترادف و متضاد fair reasonable unjust
a just reward/punishment
پاداش/مجازات عادلانه
  • They received a just reward for their loyal service.
    آن‌ها پاداشی عادلانه برای خدمات وفادارانه‌شان دریافت کردند.
a just decision/law/society
تصمیم/قانون/جامعه عادلانه
  • They live in a just and democratic society.
    آن‌ها در جامعه‌ای عادلانه و دموکراتیک زندگی می‌کنند.
a just ruler
حاکمی عادل
  • We need a just ruler in this country.
    ما به حاکمی عادل در این کشور نیاز داریم.
توضیح درباره صفت just
صفت just به معنای "عادلانه" به افراد یا موضوعی اشاره می‌کند که از لحاظ اخلاقی صحیح و قابل‌قبول و مناسب با موقعیت ذکرشده باشد.
توجه کنید که این صفت با حرف تعریف شناسه یعنی (the just) به معنای افراد منصف است و اسم جمع محسوب می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان